نمیدونم چرا امشب بعد از مدت ها دلم خواست دوباره اینجا بنویسم .

روزمَرگی های زندگی نمیذاره که فرصت کنم و اینجا چیزی بنویسم . شایدم این بهانه ست و فقط حس ُ حال ِ نوشتن نداشتم . . 

+ دلم کمی گرفته راستش . . دلم تنگه  . تنگ ِ روزای خوبی که بر باد رفتن آرزوهایی که هیچ وقت بهشون نرسیدم ، دوستایی که خیلی وقته ندیدمشون . . . 

* گاهی میبینم من اون آدمی که نشون دادم نبودم . . من اصلا خیلی وقتا خیلی جاها از هیچ کس و هیچ چیز توی ِ دلم نگذشتم اما در ظاهر خودم رو آدمه بخشنده ای نشون دادم . . 

این یه جور روراست بودن با خودمه . . ینی از خیلی ها توی ِ دلم کینه بود اما وقتی ازم خواستن ببخشمشون گفتم که دل گیر نیستم در حالیکه شاید هزار بار دل گیر بودم .

این دل گیر بودنم اونقدر هست که شاید بتونم بگم من خیلی نفرتا دارم از گذشته که مونده . . 

از این به بعد میخوام صادق باشم . . هم با خودم و هم با همه و وقتی کسی رو نبخشیدم الکی بهش نگم بخشیدمت !

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

dtmot طاووس تولیدکننده سیستم های روشنایی و ال ای دی در کرمان Claudia طراحی وب سایت در اصفهان مسعودحق پرست فروش اینترنتی بلفاروپلاستی پلک چشم